دوشنبه, 28 مهر 1399 00:00

عزت نفس

ما می‌گوییم کفش، اما تو بخوان «عزت نفس»

موجی از سرما به‌‌زودی هوای مناطق مختلف کشور را دربرخواهد گرفت و… ‌

رادیوی ماشین را می‌بندم، پیاده می‌شوم، درِ خانه‌ی سرو را باز می‌کنم و سراغ کارها می‌روم.‌

در پادکست خبری در گروه تلگرامی خانواده‌ی سرو از سرد شدن هوا و لزوم مراقبت از خود و پوشیدن لباس و کفش مناسب می‌گویم.‌‌

زنگ درِ کانون، در یک آن، برق از سرم می‌پراند. احسان است، کودکی که آمده بگوید از درس جا مانده و گوشی می‌خواهد.‌

انگشتان نحیف و پای کبره بسته‌اش از لای دمپایی آنقدر حرف دارد که بقیه حرفهایش را نمی‌شنوم.‌ او که رفت از پادکستم شرمنده می‌شوم.‌

باید به سرویاران‌مان بگوییم از نخود و لوبیا و برنج و گوشت و مرغ و… عبور کنند، اینجا گاهی عزت نفس‌ها در گرو یک جفت کفش قربانی می‌شوند و آینده‌ای، تباه.‌

به پیام زنگ می‌زنم و لزوم خرید کفش را دوباره یادآوری می‌کنم. با دو دوتا کردن سریع می‌بینیم فعلا بودجه‌ای برای این‌کار نداریم و مجبوریم فعلا تحمل کنیم.‌

کمتر از ۲۴ ساعت بعد درگیر کارها بودم اما دلم پیش پاهای احسان بود و بقیه‌ی بچه‌‌ها! پیام تماس گرفت. صدایش شاد بود. گفت آقای گرانمایه تماس گرفتند و پرسیدند: الان اولویت کمک چیست؟ گفتم: یک جفت کفش برای همه‌ی بچه‌های سرو و ایشان گفتند عزت پای همه‌ی بچه‌های سروِ امیدِ آفتاب روی قلب من.‌

همین چهارشنبه، بچه‌ها دیگر با دمپایی دنبال آرزوهای‌شان نخواهند رفت، حداقل تا مدتی. ‌

ممنونیم از سرویار گرامی جناب آقای «شهرام گرانمایه» برای تأمین کفش همه‌ی کودکان سرو. ‌

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *