یکشنبه, 21 آبان 1396 12:59
سرگذشتها
وقتی اولین بار تابستان سال ۹۱ در خانهای که وسط بیابانهای جاده پیشوا بود فریبا و فرزانه ی کوچک را دیدیم که به همراه مادربزرگ و دو دایی مبتلا به اعتیادشان زندگی میکردند، آنقدر از تنهایی جان به لب بودند که با دیدن ما دفترهای مشقشان را آوردند و نشانمان دادند و تمام اتفاقات مدرسه را در همان مدت کوتاه برایمان تعریف کردند.
پدر و مادرشان، هردو به جرم اعتیاد و قاچاق مواد مخدر در زندان و محکوم به حبس ابد بودند.
بیشتر از ۵ سال از آن زمان میگذرد. بچهها مشکلات زیادی از سر گذراندند. از افسردگی گرفته تا وسواس و دردهای هیستریک که دختر کوچکتر را مبتلا کردهبود تا عمل غده سر و عارضه کم بیناییِ خواهر بزرگتر و….
فریبا و فرزانه این سالها تحت حمایت کانون و عضو ثابت کلاسها و کارگاههای آموزشی ما بودند و از نظر درسی و آموزشی رشد خوبی داشتند.
اکنون مادر حدود ده ماهی است که آزاد شده و اعتیادش را هم ترک کرده است. به دلیل نداشتن سر پناه مناسب و شرایط دشوار زندگی با برادرهای معتاد، انجمن یاوران خانهای برای مادر و فرزندان تهیه و اجاره آن را تقبل کردند. بچهها را که امسال هنوز برای رفتن به مدرسه ثبتنام نکرده بودند، با مشکلات فراوان ثبت نام کردیم و کمی اوضاع به سامان شد.
مادر از نظر روحی آسیب دیده و ضعیف است، خودش به تازگی بر غول اعتیاد غلبه کرده و سالها زندگی در زندان توان جسمی و روحیاش را گرفتهاست. قصد دارد زندگی خوبی برای دخترانش فراهم کند و زخمهای گذشته کودکانش را ترمیم کند اما امکانش را ندارد زیرا خودش در شرایطی است که نیاز به حمایت های عاطفی، اجتماعی و روانی عمیق دارد.
با کمک حامیان دلسوز این خانواده، در تلاش هستیم علاوه بر حمایت مادی، عاطفی و آموزشی خانواده، با ایجاد کار در منزل (تهیه مواد اولیه غدایی برای فروش) تا رسیدن به توانمندی مالی و توانایی روحی کامل این مادر برای سرپرستی فرزندانش در کنارش باشیم.
از انجمن محترم یاوران و حامیان دلسوز این خانواده که در این مسیر همراهمان هستند صمیمانه سپاسگزاریم. به ویژه جناب آقای دفتری و سرکار خانمها داودی، فرهنگمهر و غیایی عزیز.